فصلنامه «حیات معنوی» -2

چکیده
«حیات معنوی»، نشریّه‌‎ای است در حوزۀ اخلاق، معنویّت، معنای زندگی، عرفان و سیر و سلوک، که در آن از مسائلی چون ماهیّت معنویّت و انسان و جامعۀ معنوی سخن می‌رود. همچنین این مجلّه به اخلاق و همۀ شقوق آن، و نیز معنا و سبک زندگی می‌پردازد و عرفان و سیر و سلوک و اندرزنامه‌های اخلاقی را برمی‌رسد. «حیات معنوی» می‌کوشد برخلاف نشریات مشابه، رویکردی انضمامی و کاربردی به مسئله داشته باشد و چندان در حیطۀ انتزاعیات و کلی‌گویی‌های فیلسوفانه جولان ندهد و اولویّت این مجله، نظرداشت مسائل و مشکلات نظری و عملی روز است. دومین شماره فصلنامه «حیات معنوی» به صاحب امتیازی مؤسّسۀ فرهنگی دین‌‎پژوهی بُشرا، به واکاوی «نسبت اخلاق و فقه» اختصاص یافته و در مقالات و گفت‌وگوهای آن، نسبت به دو پرسش: 1. قلمرو اخلاق و فقه و 2. چگونگی رابطه و پیوند آن‌ها، تأملات جدی و راهگشایی صورت گرفته است. بخش‌های مختلف این مجله عبارتند از: سرمقاله، گفت‌وگو، مقالات (شامل 7 مقاله)، اقتراح، گزارش‌های تحلیلی، و معرّفی و نقد کتاب که در 255 صفحه چاپ و منتشر شده است. در ادامه نگاهی به هر یک از این بخش‌ها خواهیم داشت.

گفت‌وگو با ابوالقاسم فنائی پیرامون مناسبات فقه و اخلاق

در ابتدای این گفت‌وگوی طولانی که 39 صفحه از مجله را به خود اختصاص داده، به این پرسش پرداخته شده است که فقه و اخلاق چه حوزه‌‌هایی از زندگی انسان را پوشش می‌دهند؟ آقای فنائی این پرسش را این‌گونه تصحیح کرده است که «شریعت و اخلاق چه حوزه‌هایی از زندگی انسان را پوشش می‌دهند؟»، یا «علم فقه و علم اخلاق چه حوزه‌هایی از زندگی انسان را پوشش می‌دهند؟» و به آن پاسخ داده است.

در ادامه از قائل بودن یا نبودن ایشان به تلقی حداکثری از علم فقه و علم اخلاق  و کارکرد چنین احتمالی سخن رفته است.

سپس از رابطه فقه و اخلاق سؤال شده است که آقای فنائی برای رعایت دقت لازم در پاسخ، آن را به چهار پرسش زیر تفکیک کرده و به هر یک پاسخی مجزا داده‌اند.

  1. رابطة اخلاق با شریعت چگونه است؟ 2. رابطة اخلاق با علم فقه چگونه است؟ 3. رابطة شریعت با علم اخلاق چگونه است؟ 4. رابطة علم فقه با علم اخلاق چگونه است؟

پس از پاسخ به این چهار پرسش، بخش‌هایی از کتاب دین در ترازوی اخلاق، و اخلاق دین‌شناسی به چالش کشیده شده و از «اخلاق اجتهاد» و «اخلاق تقلید» و از نقش اخلاق در معرفت‌شناسی سؤال شده است.

پرسش بعدی ناظر به نسبت فلسفة اخلاق با فقه است و اینکه آیا این دو رقیب و دشمن یکدیگرند و یا یار و مددکار هم؟ و در ادامه به نقش رسانه‌ها در تصحیح رفتارهای جمعی پرداخته شده و اینکه الزام اخلاقی بدون پاداش و عقاب اخروی چه فایده‌ای خواهد داشت و با توجه به اهمیت هنجارهای اخلاقی، چرا پیروی از آنها شرعاً واجب نشده است.

و در پایان به ریشه بی‌اعتنائی نسبت به اخلاقیات در جامعه ما توجه شده و این پرسش به بحث گذاشته شده است که عموم دینداران چنین می‌اندیشند که خداوند ضامن اجرای احکام فقهی است، امّا در آموزه‌های اخلاقی، به خصوص اگر از موضع فرادینی مطرح شوند، همیشه می‌گویند به خاطر نوع‌دوستی و انسان‌دوستی این کارها را انجام دهید. آیا این یک نقطه ضعف برای علم اخلاق تلقی نمی‌شود؟

موضوعات و محتوای مقالات

  1. درهم تنیدگی فقه و اخلاق در قرآن، علی باقری‌فر

با توجه به اینکه دربارة نسبت آموزه‌های اخلاقی با الزامات فقهی و مرزبندی و تفکیک قلمرو فقه و اخلاق نظر واحدی وجود ندارد، نویسندة مقاله کوشش کرده است که با طبقه‌بندی آیات معطوف به احکام فقهی و دستورات اخلاقی، نشان دهد که فقه و اخلاق چنان در هم تنیده‌اند که جدا کردن هر یک از دیگری، به هر دو آسیب می‌رساند و تأکید بر الزامات فقهی، مستقل از دستورات اخلاقی، شریعت را از روح و حقیقت خود تهی می‌سازد.

پس از طرح مسأله و ایضاح موضوع، گونه‌شناسی نسبت احکام و اخلاق در قرآن در هشت بخش آمده و در هر مورد آیات مربوط با دسته‌بندی‌های جزئی‌تر طرح شده است که عبارتند از:

  1. جمع بین دستورات فقهی و اخلاقی
  2. نوعی دیگر از جمع میان فقه و اخلاق
  3. در نظر گرفتن پیوست اخلاقی برای برخی احکام فقهی
  4. اخلاق در اخلاق
  5. ارتقاء از احکام فقهی به دستورات اخلاقی
  6. سودای حق، با اخلاق
  7. نگاه اخلاقی به پاره‌ای از اصول و قواعد فقهی
  8. اخلاق، هدف احکام

در پایان این چنین نتیجه‌گیری شده است که اخلاق، هم ‌ریشه و خاستگاه احکام است و هم ثمره و نتیجة آن. تکالیف فقهی آنگاه جایگاه واقعی خود را می‌یابد که از دلی پاک و نیّتی خالص و برآمده از عشق الهی سرچشمه بگیرد، و در نهایت عمل کننده را به اخلاق الهی و طهارت و قدسیّت خدای جهان آفرین نزدیک و نزدیک‌تر سازد.

  1. ارزش انسان، ملتقای فقه و اخلاق، محمد سروش محلاتی

این مقاله ویراستة سخنرانی آقای سروش محلاتی در نشست رونمائی از اولین شماره مجله حیات معنوی است که پس از بازنگری ایشان، در این شماره ارائه شده است.

با توجه به پرسش‌های فراوانی که در زمینه مناسبات اخلاق و فقه مطرح است، ایشان از مسأله ارزش انسان و اصل حرمت او به عنوان یک اصل مشترک در فقه و اخلاق یاد کرده و با زیربنائی خواندن این اصل برای مباحث اخلاقی و فقهی، به بررسی نتایج آن پرداخته است.

ابتدا پاسخ به این سؤال بررسی شده است که مقصود از انسان چیست؟ و بحث از نازل‌ترین نقطه یعنی بدن انسان شروع شده است. سپس به قتل عمد و غیرعمد و این تقسیم‌بندی در قرآن توجه شده است. مسأله قتل برای تقویت حکومت با نگاهی به عهدنامه امیرالمؤمنین به مالک اشتر، مطلب بعدی مورد اشاره در این مقاله است. در پایان نمونه‌ای از قضاوت‌های امام علی(ع) در مورد کشته‌ای که معلوم نبود چه کسی او را کشته است بیان شده و این‌گونه نتیجه‌گیری شده است که: می‌توانیم بحث رابطة اخلاق و فقه را از ارزش انسان آغاز کرده و بر اساس گام‌های مشترکی که در فقه و اخلاق وجود دارد پیش برویم و در پایان به شرایط ویژه که مربوط به تترّس است نیز نیم‌نگاهی داشته‌اند.

  1. عامل پیونددهنده میان علم فقه و علم اخلاق، محمد هدایتی

این پژوهش در جستجوی ارتباط و پیوندی میان دو دانش فقه و اخلاق است تا سازگاری و هماهنگی بیشتر این دو بخش مهم از معرفت دینی را فراهم آورد و با بیان برخی آفت‌ها و آسیب‌های دستگاه فکری اجتهاد، زمینه‌های جدایی اخلاق از فقه را بررسی نماید. سپس ضمن اشاره به دو دیدگاه «جداانگاری و انفصال» و دیدگاه «ارتباط و پیوستگی»، به سراغ آراء و نظراتی رفته است که در تعامل و وابستگی و همپوشانی این دو علم ارائه شده یا می‌تواند فرض شود و نهایتاً مهمترین عامل پیوند دهنده میان فقه و اخلاق را تحت عنوان «عقلانیت دینی» پیشنهاد کرده و از آن دفاع می‌نماید.

  1. پیوند دین و اخلاق، اکبر ثبوت

این مقاله با هدف تبیین رابطۀ دین و اخلاق و جایگاه برجستۀ اخلاق در دینداری و دین‌شناسی نگاشته شده است.

پس از پرداختن به ابعاد روح انسان در مقدمه، دین به عنوان پشتوانه اخلاق معرفی شده و از قانون اخلاق بر حقّانیّتِ دین استدلال شده است.

در ادامه وجدان اخلاقی را نمونه‌ای از محکمه عدل الهی دانسته و سپس به ارائة مطالبی تحت عناوین پیوند اخلاق و فقه، دین و مکارم اخلاقی، دین ضامن اجرای قوانین اخلاقی و معادباوری مهم‌ترین پشتوانة زیست اخلاقی پرداخته و جنبه‌های اخلاقی پایداری و مبارزه امام حسین را از دیدگاه غزالی و اقبال لاهوری واکاویده است.

در ادامة مقاله، به موضوع مرگ‌باوری و تقویت ارزش‌های اخلاقی مورد بحث قرار گرفته و از: سمیّه و یاسر، سعید بن جبیر، محمد بن ابی عمیر، شیخ نجم‌الدین کبری و سیّد حسن مدرّس، به عنوان نمونه‌هایی برای این مطلب یاد شده است.

سپس در بررسی نقش دین در جلوگیری از عمل غیراخلاقی به ماجرای مسلم بن عقیل و ابن زیاد و مبارزات سیاسی سید حسن مدرس اشاره نموده است.

در این نوشتار، همچنین پس از بیان نقش دین حقیقی و دینداران راستین در ترویج کلام اخلاقی، به نقش مراکز و پیشوایان مذهبی و گرایش‌های دینی انحرافی در سوءاستفاده‌ها از بیت‌ المال و ترویج رفتارهای ضد اخلاقی، تبهکاری، اختلاس‌، و فجایعی که به نام امر به معروف و نهی از منکر صورت می‌گیرد، اشاره شده است. حسن ختام این مقاله، آیه 79 سوره مبارکه بقره و خطبه‌ای است از امام علی(ع) در ذیقار و پیش‌بینی اینکه روزگاری مسجدیان و قاریان به گمراهی دچار گشته و با رفتارهای ناروایشان هویّت مسجدها را دگرگون می‌کنند.

  1. اعتباری بودن احکام اخلاقی و حل چالش‌های فقهی دنیای معاصر، سیدمحمد علی ایازی

نگارنده با این انگاره که ارتباط تنگاتنگ نظریۀ اعتباری بودن حسن و قبح، با احکام فقهی اجتماعی، فقه و فقیهان سنتی را در احکام غیرتعبدی به چالش جدی می‌کشاند، پرسش‌هایی را به بحث می‌گذارد از این دست که این نظریه چه می‌گوید و در قبال چه رقیبانی صف‌بندی کرده و ادلۀ آن بر چه پایه‌ای بنا شده و آثار و نتایج این نظریه در احکام فقهی چیست؟ پاسخ به این پرسش‌ها، هدف از نگارش این مقاله در فهم تحولات و حل مشکلات فقه است.

پس از اشاره به دیدگاه عدلیه (در برابر اشاعره) مبنی بر ذاتی بودن حسن و قبح، به نسبی بودن اخلاق و ارتباط آن با احکام فقهی پرداخته و فروض مختلف تغییر احکام اخلاقی را مورد توجه قرار داده و تغییر و تحول در اخلاق را امری طبیعی و غیرقابل تردید قلمداد می‌کند. وی در ادامه می‌کوشد تا چگونگی انطباق این اختلاف را بر امور ثابت انسانی و ماقبل دین و جاودانی بودن ارزش‌های اصلی اخلاق نشان دهد.

نویسنده، قائلان به اطلاق و یا نسبیت را به سه گروه تقسیم کرده و در نهایت به بیان نظریه برگزیدة خویش می‌پردازد و ادله این نظریه را به سبک تحلیل فلسفی و کلامی در چهار مورد بیان می‌کند.

در پایان به ثمرات این نظریه برای حل تعارض‌های فقهی توجه داده و نمونه‌هایی را بیان می‌کند که عبارتند از: حقوق فرزندان نامشروع، قضاوت زن و امحای کتب ضلال. در جمع‌بندی آمده است: اگر احکام فقهی با چالش عقلی و عقلایی مواجه است، به این معنی نیست که این احکام همیشه مخالف با رویّه عقلا بوده است، بلکه این تغییر جوامع، تغییر در مناسبات و احوال موضوعات، باعث این شکاف شده است. مسئله، انکار دستگاه شریعت نیست، انکار احکام امضایی مخالف با مناسبات و اعتبارات جدید عقلا است. در حقیقت تأویل احکام و روایات، مناسب با آن احوال و قضایای خارجیه است؛ بحثِ تغییر مبنا در اعتبارات عقلایی و تغییر در تشخیص مصداق است. بر اساس این نظریه، بسیاری از احکام پیشینِ فقها و استنباطات آنان عصری می‌شود و تابع مصالح و مفاسد جدید و اخلاقیاتی می‌گردد که عقلای امروز اعتبار می‌کنند.

  1. گسترة کاربرد حدیث «لکل کبد حری اجر» در فقه، سیدضیاء مرتضوی

یکی از موضوعاتی که در تدوین حقوق جامع انسانی از جمله از منظر اخلاقی در فقه باید مورد توجه قرار گیرد، مفاد حدیث «لکل کبد حری اجر» است که با تعبیرهای چندی در منابع حدیثی و فقهی شیعه و اهل سنت وارد شده است. اصل این حدیث از پیامبر اکرم(ص) است و از سوی امامان اهل بیت(ع) نیز مورد تاکید قرار گرفته است. این مقاله در صدد نشان دادن کاربر این حدیث در ابواب مختلف فقه و در مناسبات مسلمانان و غیر مسلمانان و آدمیان و حیوانات است.

نویسنده برای اثبات گسترة مفاد حدیث در نگاه فقها شش نمونه از موارد کاربرد آن را مطرح کرده که عبارتند از تمسّک به این حدیث در:

  1. جایگزینی تیمم برای حفظ جان حیوان، 2. مشروعیت عبادت کودک، 3. قلمرو پرداخت صدقه، زکات و گوشت قربانی، 4. وقف مال برای غیر مسلمان، 5. وصیت به نفع غیر مسلمان، 6. آزاد کردن برده غیر مسلمان.

و در پایان نتیجه می‌گیرد که: این حدیث که فقهای ما بسان قاعده‌ای فقهی بدان نگریسته و در ابوابی چند به آن استناد کرده‌‌اند، قابل گسترش به همۀ ابواب و مسائلی است که مناسبات میان مسلمانان و غیر مسلمانان را ترسیم می‌کند و باید مورد توجه قرار گیرد؛ چنان که قاعده در رفتارهای بشردوستانه اسلامی، از جمله در تعریف وظایف مراکز و نهادهای خدمت‌رسانی و خیریه بین‌المللی مانند هلال احمر، صلیب سرخ، یونیسف و سازمان بهداشت جهانی به کار می‌آید و باید به عنوان اصل دینی و اسلامی سرلوحۀ کشورها و جوامع اسلامی در تنظیم مناسبات خود با دیگر کشورها و جوامع انسانی قرار گیرد.

  1. ظرفیت‌شناسی اصول فقه برای حل تعارضات اخلاقی، حسن بوسَلیکی

از جمله مسائل اخلاقی، که چالش‌های نظری و عملی زیادی را برانگیخته است، «تعارض اخلاقی» است و دانش اصول فقه که تأمین مباحث روش‌شناختی و نیز مبنایی فقه را بر عهده دارد، می‌تواند به لحاظ شکلی، برخی مشکلات نظری دانش اخلاق را رفع نماید. ابواب مختلفی از اصول فقه با این مسأله مرتبط هستند؛ همچون باب: ضد، اجتماع امر و نهی، مقدمه واجب، ترتب و تزاحم. از این میان، مبحث «تزاحم» شباهت بیشتری با تعارض اخلاقی دارد. در این نوشتار ظرفیت‌های باب «تزاحم» برای شناسایی و حل تعارضات اخلاقی معرفی می‌شود.

نگارنده با اشاره به تشابه ساختاری دانش اخلاق و دانش فقه، به مفهوم‌شناسی تعارض اخلاقی و گونه‌شناسی تعارض اخلاقی در دو بخش پرداخته است. در ادامه به بررسی نسبت اصول فقه و اخلاق پرداخته و سپس ظرفیت‌های اصول فقه برای مواجهه با تعارض اخلاقی را توضیح می‌دهد. در این بخش تعریف، شروط تحقق و انواع تزاحم را بیان و چند نمونه از تقسیمات مختلف علمای اصول برای تزاحم را مطرح می‌کند که عبارتند از: تقسیم میرزای نائینی، تقسیم مصطفی خمینی و تقسیم شهید صدر.

وی با الهام از مباحث اصول فقه، انواع تعارضات اخلاقی را در هفت بخش دسته‌‌بندی کرده و هر یک را جداگانه مورد بحث قرار می‌دهد و در پایان نتیجه می‌گیرد که: به‌کارگیری یافته‌های دانش اصول فقه می‌تواند دانش اخلاق را رشد داده و در رفع بخشی از مشکلات نظری آن یاری رساند و می‌توان از یافته‌های مباحث اصولی در باب تزاحم برای تعریف، شروط تحقق، گونه‌شناسی و کشف مرجحات تعارضات اخلاقی بهره برد.

اقتراح با موضوع اخلاق و فقه

در این بخش، شش پرسش مطرح شده است که دو استاد گرانمایه به آنها پاسخ داده‌اند؛ حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای محمد سروش محلاتی و جناب آقای دکتر حسین واله. پرسش‌ها عبارتند از:

  1. رابطة فقه و اخلاق را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
  2. آیا فقه (و بایدها و نبایدهای فقهی و حقوقی) می‌تواند جامعه را از اخلاق بی‌نیاز کند؟ چگونه؟
  3. چرا اخلاق نمی‌تواند جایگزین فقه (و حقوق) شود؟
  4. آیا از اخلاق می‌توان به مثابة معیاری برای ارزیابی فتاوای فقهی بهره گرفت؟ چرا و با چه ضوابطی؟
  5. آیا «قصد قربت در عبادات»، تأثیری در اخلاقی شدن انسان دارد؟ چگونه؟
  6. کدام انگاره‌های فقهی را عامل عدم اهتمام کافی به اخلاق می‌دانید؟

در بخش پایانی مجله که به معرفی و نقد اختصاص دارد، دو کار ارائه شده است که نگاهی کوتاه بر هر یک می‌اندازیم:

  1. نسبت و نزاع عقلانیت فقهی و عقلانیت مدرن (معرفی و چکیدۀ کتاب اخلاق دین‌شناسی، نوشتۀ ابوالقاسم فنایی)، احمد شهدادی

در این مقاله ضمن معرفی کتاب مزبور و چکیده‌‌ای از هر فصلِ آن، عصارة مطالب کتاب به صورت بی‌طرفانه گزارش شده است به طوری که ساختار، زبان و سبک نگارش آن حفظ شود. بدون آن‌که نگاهی نقادانه به کتاب انجام صورت گیرد.

نویسنده مقاله، با اشاره به این‌که رابطۀ عقلانیت مدرن و شریعت مهم‌ترین محل نزاع سنت و تجدد است، در توصیف کتاب می‌نویسد: ابوالقاسم فنایی روشنفکر دینی معاصر، در ادامۀ سنت صد سالۀ نو‌اندیشی دینی از زاویه‌‌ای نو به مسئلۀ سنت و تجدد یا علم و دین یا عقلانیت مدرن و عقلانیت سنتی پرداخته و در این کتاب در تبیین عقلانیت مدرن و نحوۀ سازگار ساختن آن با عقلانیت سنتی می‌کوشد راه برون‌رفت از بن‌بست عقلانیت نقلی را نشان ‌دهد و در نزاع میان عقل و دین یکی را به نفع دیگری نابود نکند.

وی پس از بیان اینکه این کتاب در حوزة فلسفة فقه و ناظر به مباحث معرفت‌شناختی است، چکیده‌ای از هر فصل ارائه می‌کند. عناوین فصول هفت‌گانه به قرار زیر است:

فصل اول: نشاندن فقه به جای اخلاق، فصل دوم: فقه و چالش‌های عصر جدید، فصل سوم: عقلانیت سنتی و عقلانیت مدرن، فصل چهارم:‌ عقلانیت فقهی و عقلانیت عرفی، فصل پنجم: قبض و بسط تئوریک فقه، فصل ششم: بسط تجربۀ فقهی نبوی، فصل هفتم: ترجمۀ فرهنگی متون دینی.

در پایان اشاره شده است که این کتاب را می‌توان از منظرهای مختلفی مثل فلسفۀ فقه، اخلاق، بحث سنت و دنیای مدرن و معرفت‌شناسی نقد و بررسی و تحلیل کرد. چنین نقدهایی به باروری هر چه بیشتر بحث‌های نظری در این عرصه‌ها کمک می‌کنند و راهگشای نظریه‌های آینده خواهند بود.

  1. گزارشی از کتاب فقه الأخلاق شهید سید محمد صدر(ره)، کاظم دلیری

شهید سید محمد بن محمدصادق صدر از فقهای معاصر عراق، آثاری از خود به جای گذاشته که مشهورترین آن‌ها «مَوسوعَةُ الامام المهدی»، «منة المنان»، «ماوراء الفقه» و «فقه الاخلاق» است. این نوشتار به معرفی کتاب «فقه الاخلاق»  می‌پردازد و از آنجا که اصطلاح فقه الاخلاق در زمان ما مشترک لفظی میان سه معناست نخست دربارة معانی سه‌گانة آن، تحت عناوین معنای خاص، معنای عام و معنای سوم فقه الاخلاق سخن گفته و سپس به دیدگاه مؤلّف در این باب پرداخته و با ارائة گزارشی از ساختار کتاب «فقه الاخلاق»، یکی از مباحث فقه الاخلاقی ایشان تحت عنوان مروری بر بحث مکان المصلی در فقه الاخلاق را مورد توجه قرار می‌دهد.

در پایان مقاله، آمده است: شهید سید محمد صدر در این کتاب و نیز در کتاب «ماوراء الفقه» می‌کوشد طرح‌های نو در ساختار مباحث فقهی بیفکند، ولی نوآوری‌های محتوایی ویژه‌ای ندارد و اشکال‌هایی همچون تأویل‌گرایی افراطی نیز بر ایشان وارد است.

پیشنهاد مطالب دیگر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست